پایی که جا ماند، کتابی است به نویسندگی سید ناصر حسینیپورکه وی آنرا به یک گروهبان عراقی به نام ولید (سرنگهبان اردوگاه ۱۶ تکریت، که در زمان اسارت که او را بسیار شکنجه و آزار داده) تقدیم کردهاست. این کتاب ۱۵ فصل دارد و پایان کتاب به اسناد و عکسها و فهرست اعلام اختصاص دارد.
سید ناصر چهارده سالگی به جبهه میرود و شانزده سالگی در آخرین روزهای جنگ، در حالی که دیدهبان است و در واحد اطلاعات فعالیت میکند، در جزیره مجنون به اسارت عراقیها درمیآید؛ وقتی اسیر میشود یک پایش تقریباً قطع شده و به رگ و پوستی بند بودهاست.
حسینی در زمان اسارت با زحمت و بطور پنهانی خاطراتش را که در 23 صفحه به صورت بسیار فشرده و تنها با ذکر نکات کلیدی نوشته؛ در عصایش نگهداری میکند و پس از اسارت موفق میشود این خاطرات را با خود به ایران بیاورد.
او به روایت اتفاقاتی که در جبهه و دوره اسارت گذرانده، پرداخته و نوشتهاست که زمان اسارت پایش عفونت کرده و نهایتاً عراقیها پایش را قطع میکنند. سید ناصر جزو بیست هزار اسیر ایرانی در تکریت است که مفقودالاثر و از حقوق اسیر جنگی بیبهرهاند. شهریور ۱۳۶۹، سید ناصر و اسرای دیگر با هواپیما عازم ایران میشوند.
سید علی ای در تقریظی بر این کتاب نوشت:
تاکنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیدهام که صحنههای اسارت مردان ما در چنگال نامردمان بعثی عراق را، آن چنانکه در این کتاب است به تصویر کشیده باشد. این یک روایت استثنایی از حوادث تکان دهندهای است که از سویی صبر و پایداری و عظمت روحی جوانمردان ما را، و از سویی دیگر پستی و خباثت و قساوت نظامیان و گماشتگان صدام را، جزء به جزء و کلمه به کلمه در برابر چشم و دل خواننده میگذارد و او را مبهوت میکند. احساس خواننده از یک سو شگفتی و تحسین و احساس عزت است، و از سویی دیگر: غم و خشم و نفرت.
درباره این سایت